ابوموسی امیناَمین، ابوموسیمحمد بن هارون ( شوال ۱۷۰ - محرم ۱۹۸/آوریل ۷۸۷- سپتامبر ۸۱۳)، ششمین خلیفه عباسی بود. فهرست مندرجات۱.۱ - ولایتعهدی ۱.۲ - مأمون ولیعهد پس از امین ۱.۳ - عهدنامه امین و مأمون ۱.۴ - افکندن برمکیان ۱.۵ - وجود دو ولیعهد عامل دودستگی ۱.۶ - اقدامات امین بعد از مرگ هارون ۱.۷ - اقدامات فضل بن ربیع ۱.۸ - انتساب پیمانشکنی به مأمون ۱.۹ - اقدامات مأمون در برابر امین ۱.۱۰ - دعوت امین از مأمون ۱.۱۱ - مبارزه امین و مأمون ۱.۱۲ - معرفی مأمون به عنوان پیمان شکن ۱.۱۳ - شکست در لشکر خلیفه ۱.۱۴ - شکست مجدد سپاه امین ۱.۱۵ - ناکامی برای سومین بار ۱.۱۶ - اوضاع پریشان مرکز خلافت ۱.۱۷ - واپسین امید امین ۱.۱۸ - محاصره بغداد ۱.۱۹ - تلاش امین برای زنده ماندن ۱.۲۰ - استادان و فرزندان امین ۱.۲۱ - تصویر زندکی امین در منابع تاریخی ۲ - فهرست منابع ۳ - پانویس ۴ - منبع ۱ - معرفی امینوی در محله رصافه، در جانب شرقی بغداد ، به دنیا آمد [۱]
خلیفة بن خیاط، تاریخ ، ج ۲، ص۷۵۸ ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م .
[۲]
یعقوب بسوی، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۱۶۱، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
[۴]
علیخطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۳، ص۳۳۷، قاهره، ۱۳۵۰ق.
مادرش زبیده، نواده منصور عباسی و همسر محبوب هارون الرشید بود [۵]
خلیفة بن خیاط، تاریخ ، ج ۲، ص۷۴۰ ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م .
[۷]
احمد بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۶، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸م.
به همین سبب، وی یکی از معدود خلفایی شمرده شده که از جانب پدر و مادر ، هاشمی نسب بوده است. [۹]
احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۸، ص۳۰۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
این معنی یکی از عوامل مهمِ بروز رقابت میان امین و برادرش عبدالله مأمون گردید که حدود ۶ ماه از او بزرگتر بود و مادری ایرانی داشت. البته این مسأله از جنبه رقابت شخصی میان دو برادر درگذشته، و بخش اعظمی از آن به تضاد میان دو جریان عمده در دستگاه خلافت عباسی تبدیل شده بود. این کشاکشِ با سابقه، به حضور فعال و بسیار مؤثر عنصر ایرانی - به ویژه خراسانیان - در امور خلافت ، و از سوی دیگر، به تلاش عنصر عربی برای کسب قدرت بیشتر، و کاستن از نیروی ایرانیان بازمیگشت که نهتنها در پای گرفتن خلافت عباسی سهم عمده داشتند، بلکه در دوره هارونالرشید گردانندگان اصلی دستگاه خلافت شمرده میشدند. در اوج قدرت برمکیان ، هارونالرشید که چند سالی از خلافت او میگذشت، هنوز ولیعهد نداشت و همین موضوع موجب طمع برخی از اعضای خاندان عباسی برای کسب مقام خلافت پس از او شده بود. ۱.۱ - ولایتعهدیروایتهایی نشان میدهد که فضل بن یحیی برمکی در رساندن امین به ولایتعهدی نقش بسیار مؤثری داشت؛ زیرا هارون سرپرستی و تربیت دو فرزندش امین و مأمون را به ترتیب به فضل و جعفر برمکی سپرده بود و فضل تداوم قدرت و نفوذ گسترده خویش را در خلافت امین میدید، [۱۲]
احمد فرید رفاعی، عصر المأمون، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲، قاهره، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
حتی وقتی عیسی بن جعفر، دایی امین، از فضل خواست برای ولایتعهدی امین کوشش کند، به او گفت: خلافت امین از آنِ توست. به هر حال، پیش از آنکه ولایت عهدی امین مسجل شود، فضل بن یحیی به خراسان رفت و با پرداخت اموال و بذل و بخششهای هنگفت زمینه این کار را آماده کرد، [۱۵]
محمد جهشیاری، الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص۱۴۸- ۱۴۹، به کوشش عبدالحمید احمد حنفی، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م.
زیرا برای خراسانیان، با وجود مأمون که هم بزرگتر و هم از جانب مادر ایرانی بود، پذیرش ولایتعهدی و سپس خلافت امین دشوار مینمود.به هر حال، در حدود سال ۱۷۵ق، محمد با لقب «امین» از سوی هارون به ولایتعهدی برگزیده شد. [۱۷]
طبری، تاریخ، ج۸، ص۲۷۷.
۱.۲ - مأمون ولیعهد پس از امینهارون در حدود سال ۱۸۳ق نیز فرزند دیگرش مأمون را به عنوان ولیعهد پس از امین معرفی کرد و ولایت سرزمینهای شرقی خلافت در ایران ، از همدان تا اقصای خراسان بزرگ را بدو سپرد. [۱۸]
احمد یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۱۵، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
[۱۹]
طبری، تاریخ، ج۸، ص۲۶۹.
گویا همزمان با ولایتعهدی مأمون، هارون پسر دیگرش قاسم را نیز پس از آن دو به ولایتعهدی برگزید و بدو لقب «مؤتمن» داد. در همان زمان، تقسیم ولایتعهدی میان ۳ فرزند از سوی هارون، در ابیاتی از یک شاعر، به نشاندن «نهال دشمنی» میان آنها تعبیر شد. ۱.۳ - عهدنامه امین و مأموندر ذیحجه ۱۸۶ هارون با فرزندانش به حج رفت و کوشید تا با عهدنامههایی که امین و مأمون هر دو نوشتند و جمعی بر آن عهدنامهها گواهی دادند و سپس در درون کعبه آویخته شد، از ایجاد اختلاف میان آنها مانع شود. در این دو عهدنامه، دو برادر با الفاظ روشن و بسیار مؤکد سوگند یاد کردند که به حریم یکدیگر، از حیث نواحی تحت تسلط و نیز اموال و برخی امور دیگر، تجاوز نکنند [۲۴]
خلیفة بن خیاط، تاریخ ، ج ۲، ص۷۳۳ ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م .
با آنکه در این عهدنامهها، حدود اختیارات هر یک از برادران به دقت تعیین شده بود، اما در یکی از عهدنامهها شرطی آمده بود، مبنی بر اینکه در صورت نقض عهد از سوی امین، همه مسلمانان موظفند به پشتیبانی از مأمون برخیزند. [۲۶]
محمد ازرقی، اخبار مکة، ج۱، ص۲۳۵، به کوشش رشدی صالح ملحس، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
۱.۴ - افکندن برمکیاندر حدود سال ۱۸۷ق، هارون برمکیان را فرو کوبید: جعفر به قتل رسید و فضل به زندان افتاد و خلیفه وزارت را به فضل بن ربیع سپرد که در بر افکندن برمکیان نقش مؤثر داشت.اینکه در یک روایت آمده که هارون به ولایتعهدی مأمون تمایل داشت، ولی فضل بن ربیع رأی او را برگرداند، [۲۸]
احمد دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۳۸۹-۳۹۰، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م.
به احتمال بسیار مربوط به دوره پس از سرکوب برمکیان است، زیرا فضل بن ربیع نیز درباره امین همانگونه میاندیشید که فضل ابن یحیی برمکی؛ و بعدها نیز بر امین تسلط بسیار یافت.۱.۵ - وجود دو ولیعهد عامل دودستگیبه هر حال، وجود دو ولیعهد اصلی برای جانشینی خلیفه ، موجب دودستگی شد و هارون خود بر این موضوع وقوف داشت، چنانکه وقتی در حدود سال ۱۹۲ق به سوی خراسان سفر کرد و بیمار بود، به یکی از نزدیکان خود گفت: هر یک از فرزندانم را بر من گماشتهای هست و نَفَسهای مرا شماره میکنند. حدس هارون بیجا نبود و به روایت طبری ، امین که به هنگام اقامت پدرش در خراسان، در بغداد به سر میبرد، کسی را گماشته بود تا آخرین اخبار را به او اطلاع دهد و همچنین با برخی رجال اطراف خلیفه، به ویژه فضل بن ربیع به طور پنهانی مکاتبه داشت. [۳۱]
محمد جهشیاری، الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص۲۲۰، به کوشش عبدالحمید احمد حنفی، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م.
۱.۶ - اقدامات امین بعد از مرگ هارونسرانجام، وقتی هارون درگذشت (جمادیالاول ۱۹۳/مارس ۸۰۹) امین به منبر رفت و ضمن اعلام مرگ هارون، فرمان عفو عمومی صادر کرد و همگان با او به عنوان خلیفه جدید بیعت کردند. [۳۳]
محمد ابن حبیب، المحبر، ج۱، ص۳۹، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۲م.
[۳۴]
احمد دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۳۹۲، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م.
سپس برای مأمون که این زمان در مرو ، تختگاه خراسان، به سر میبرد، نامهای نوشت و به او امر کرد تا از همگان برای خلیفه جدید و دو ولیعهد بعدی، مأمون و مؤتمن، بیعت بگیرد [۳۶]
احمد دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۳۹۲-۳۹۳، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م.
اما گفتهاند که حتی اندکی پیش از مرگ هارون، در خراسان تمایلاتی برای بیعت با مأمون به خلافت وجود داشته است، با اینهمه، مبارزه میان امین و مأمون برای کسب قدرت در آغاز علنی نبود، زیرا شکستن عهدنامه معهود ممکن بود برای هر یک از طرفین و هوادارانشان تبعات سنگینی به بار آورد.۱.۷ - اقدامات فضل بن ربیعدر دربار امین، فضل بن ربیع میکوشید تا مأمون را که خلیفه با وجود او در سرزمینهای شرقی خلافت، به ویژه خراسان ، قدرت کافی نداشت، از ولایتعهدی ساقط کند. مجموعه روایاتی که تصویری از شخصیت امین به دست میدهد، این موضوع را که او در واقع در تصمیمگیریهای خود سخت تحت تأثیر اطرافیانش، به ویژه فضل بن ربیع و علی بن عیسی بن ماهان ، بوده است، تأیید میکند. [۳۸]
احمد یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۳۶، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
[۳۹]
محمد جهشیاری، الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص۲۳۷، به کوشش عبدالحمید احمد حنفی، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م.
[۴۰]
احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۸، ص۲۸۸، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۴۱]
احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۸، ص۲۹۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۴۲]
طبری، تاریخ، ج۸، ص۳۷۴.
۱.۸ - انتساب پیمانشکنی به مأمونبه هر حال امین در آغاز خلافتش، حکام شماری از مناطق مهم را تغییر داد [۴۳]
احمد یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۳۴- ۴۳۵، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
و فضل بن ربیع را به وزارت برگزید. [۴۴]
عبدالله ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۳۸۴، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
اما چون با وجود مأمون استقلال خود را در خطر میدید و از سوی اطرافیان نیز تحریک میشد، میکوشید به نحوی با انتساب پیمانشکنی به مأمون کار را به طور علنی بر او یکسره کند. ۱.۹ - اقدامات مأمون در برابر امیناز آن سوی مأمون نیز، به مشورت و هدایت فضل بن سهل کوشید با ایجاد فضایی مشابه با دوره مبارزه با خلافت اموی - که خاطره آن در اذهان مردم خراسان هنوز زنده بود - به مقصود برسد. اینکه در خراسان مأمون را «خواهرزاده» خود و «پسر عموی پیامبرمان» میخواندند، نشان دهنده امتیاز او نزد مردم این ناحیه است. [۴۶]
عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، ج۱، ص۲۱۴، تهران، ۱۳۳۶ش.
[۴۷]
عمر فروخ، تاریخ الادب العربی، ج۲، ص۳۶، بیروت، ۱۹۸۵م.
۱.۱۰ - دعوت امین از مأمونامین طی نامهای به مأمون که آن را با هدایایی ارزشمند نیز همراه کرده بود، وی را به بغداد دعوت کرد، اما مأمون این دعوت را نپذیرفت [۴۹]
احمد یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۳۶، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
و امین نیز در مقابل، گروهی مسلح را به سوی همدان و ری گسیل کرد تا راه ارتباطی مأمون را با دیگر جاها مسدود کنند. ظاهراً در همین ایام، میان امین و مأمون مکاتبات نه چندان دوستانهای نیز جریان داشته است و گفتهاند وقتی پاسخی درشت از مأمون به امین رسید، امین از شدت خشم دستور داد از دعا برای مأمون به عنوان ولیعهد در منابر رسمی خودداری کنند. از آن سوی فضل بن سهل از جانب مأمون بر تقویت مرز ری از حیث استحکامات و نیز تأمین آزوقه کافی همت گماشت و سپس طاهر بن حسین بن مصعب را با لشکری گران به آن ناحیه گسیل کرد. امین نیز عصمة بن حماد را با گروهی به همدان فرستاد و به او درخصوص استقرار در نواحی جبل دستورهایی داد. گفتهاند در همین ایام، امین از سوی فضل بن ربیع و علی بن عیسی بن ماهان برای خلع مأمون و ستاندن بیعت برای فرزند خردسالش موسی تشویق میشد، تا آنکه سرانجام در ربیع الاول ۱۹۴ موسی را به ولایتعهدی خود برگزید. ۱.۱۱ - مبارزه امین و مأمونبدینگونه، مبارزه امین و مأمون آشکار شد. مأمون و فضل بن سهل که در دربار امین جاسوسان متعدد داشتند، و حتی یکی از این جاسوسان از مشاوران فضل بن ربیع بود، کوشش میکردند نظریات خود را به امین و اطرافیان او القا کنند؛ چنانکه این مسأله در گزینش علی بن عیسی بن ماهان برای نبرد با قوای مأمون مؤثر افتاد: طبق یک روایت ، فضل بن سهل به یکی از همان جاسوسان خود که فضل بن ربیع در امور با او مشورت میکرد، نوشت که کوشش کند تا سپهسالاری امین به علی بن عیسی سپرده شود. این علی بن عیسی مدتی در زمان هارون ولایت خراسان داشت و بیدادها و غارتها کرده بود و بر اثر شکایتهای پی در پی مردم عزل شد. بنابراین، فضل بن سهل میدانست که حضور علی بن عیسی در کنار امین، در پیوستن مردم به جانب مأمون تأثیری بسزا خواهد کرد. ۱.۱۲ - معرفی مأمون به عنوان پیمان شکنپیش از آنکه کار به جنگ بکشد، در جمادی الاخر ۱۹۵/فوریه ۸۱۱ امین خانواده و بستگان و اطرافیان خود را گرد آورد و در خطبهای، مأمون را پیمان شکن خواند و اعلام کرد که وی خود را امام نامیده، و نام خلیفه را از سکه و طراز افکنده است. پیش از این مجلس، در ربیعالاخر ۱۹۵، امین، علی بن عیسی بن ماهان را بر ناحیه جبال ولایت داد و لشکری گران با اموالی هنگفت در اختیار او نهاد. علی بن عیسی از پیروزی در این جنگ چندان مطمئن بود که زبیده برای به بند کشیدن مأمون، زنجیری سیمین به او داده بود. از توصیههای زبیده، هنگام حرکت علی بن عیسی به شرق - که گفت به وقت دستگیری مأمون جایگاه برادر خلیفه را رعایت کند - پیداست که در میان نزدیکان امین تصور دقیق و درستی از وضعیت مأمون وجود نداشته است. با اینهمه، ظاهراً بجز فضل بن ربیع و علی بن عیسی، بیشتر بزرگان و فرماندهان اطراف امین، او را از خلع مأمون و جنگ با او باز میداشتند. ۱.۱۳ - شکست در لشکر خلیفهعلی بن عیسی در شعبان ۱۹۵ به ری رسید. وی که نیروی نظامی خود را برای پیشبرد جنگ کافی میدید، بر آن شد تا نظر ملوک محلّی طبرستان و جبال را جلب کند که به نفع مأمون وارد جنگ نشوند. با آنکه لشکریان علی بن عیسی بر سپاهیان طاهر بن حسین فرمانده سپاه مأمون فزونی چشمگیری داشتند، اما خراسانیان در پیکاری که در حوالی ری درگرفت، بر نیروی خلیفه برتری یافتند و علی ابن عیسی کشته شد و شکست در لشکر خلیفه افتاد. [۶۴]
احمد یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۳۷، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
[۶۶]
محمد جهشیاری، الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص۳۴۰، به کوشش عبدالحمید احمد حنفی، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م.
۱.۱۴ - شکست مجدد سپاه امینپس از آن مأمون خلع امین را اعلام کرد و در تمام مناطق خراسان با او به خلافت بیعت شد. خبر این شکست در دربار امین شایعاتی ایجاد کرد، اما امین باز هم با بذل مال ، بزرگان دربار را خاموش کرد. سپس عبدالرحمان بن جبله را برای نبرد با طاهر به ناحیه همدان فرستاد، اما این بار نیز سپاه امین به سختی شکست خورد [۶۹]
احمد یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۳۸، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
و طاهر بن حسین، عمال خلیفه را از قزوین و دیگر نواحی جبال گریزاند. ۱.۱۵ - ناکامی برای سومین بارامین بار دیگر احمد بن مزید را به مقابله با طاهر فرستاد و با آنکه پیشتر سپاهیان او دوبار شکست خورده بودند، به احمد بن مزید سفارش کرد، در صورت دستیابی به مأمون با او به درستی رفتار کند، آنگاه عبدالله بن حمید بن قحطبه را نیز با لشکری گران با احمد بن مزید همراه کرد. دو لشکر در نزدیکی خانقین آماده جنگ شدند، اما طاهر بن حسین با هوشمندی، در سپاه خلیفه تفرقه افکند، چندان که به جای جنگ با سپاه طاهر، میان خود به زد و خورد مشغول شدند. در این هنگام کار ولایات گوناگون در عراق و شام و حجاز هم به پریشانی افتاده بود؛ چنانکه وقتی امین از شامیان یاری خواست، آنان خود بر سر مسائل قبیلهای و جز آن به نزاع مشغول بودند. ۱.۱۶ - اوضاع پریشان مرکز خلافتدر رجب ۱۹۶/آوریل ۸۱۲ در مرکز خلافت پریشانی اوضاع بدانجا رسید که حسین فرزند علی بن عیسی اختیار بغداد را در دست گرفت و حتی امین در یکی از قصرهای خود، مدتی محبوس شد، اما سرانجام هواداران او این فتنه را خاموش کردند [۷۴]
خلیفة بن خیاط، تاریخ ، ج ۲، ص۷۵۶ ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م .
[۷۵]
احمد یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۴۰، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
[۷۶]
احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۸، ص۳۰۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
۱.۱۷ - واپسین امید امینمقارن همین ایام، فضل بن ربیع که پیروزی امین را بعید میدید، پنهان شد [۷۷]
محمد جهشیاری، الوزراء و الکتّاب، ج۱، ص۲۴۷، به کوشش عبدالحمید احمد حنفی، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م.
[۷۸]
عبدالله ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۴۸۵، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
[۷۹]
ابن خلکان، وفیات، ج۴، ص۳۹.
و شهرها و مناطق مختلف عراق و حجاز و یمن خلیفه [۸۳]
خلیفة بن خیاط، تاریخ ، ج ۲، ص۷۵۶ ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م .
امین را خلع ، و با مأمون بیعت کردند و تسلیم قوای او شدند.از آن سوی، طاهر بن حسین به اهواز آمد، عامل امین را به قتل رساند و عوامل خود را به مناطق پیوسته به اهواز مانند یمامه و بحرین و عمان گسیل کرد. سپاهیانی که امین پیاپی به نواحی عراق میفرستاد تا در برابر پیشروی قوای طاهر بن حسین و فرمانده دیگر قوای خراسان، یعنی هرثمة بن اعین ، بایستند، یکی پس از دیگری شکست میخوردند. واپسین امید امین که برای ایجاد اختلاف در سپاه طاهر، عدهای از سران سپاه را به بخشش مال فریفته بود، به پایمردی و کوشش طاهر از میان رفت. ۱.۱۸ - محاصره بغداددر ۱۹۷ق/۸۱۳م قوای طرفدار مأمون سرانجام بغداد را در محاصره گرفتند، در حالی که امین همچنان میکوشید با بذل و بخشش کسانی را به سوی خود جلب کند. [۸۸]
طبری، تاریخ، ج۸، ص۴۴۵-۴۴۶.
پیش از اقدام نظامی، طاهر توانسته بود با عدهای از هاشمیان و بزرگان شهر مکاتبه کند. با جلوگیری از رسیدن آزوقه به شهر، جمع یاران باقیمانده امین پراکنده شدند. امین که شکست خود را قطعی دید، نابودی هر دو طرف منازعه را از خداوند خواستار شد. سرانجام، طاهر بن حسین از جانب شرقی وارد بغداد شد [۹۲]
احمد یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۴۱، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
و اقامتگاه امین را در محاصره گرفت. [۹۵]
علی مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۴۰۱، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۷۷ق/۱۹۵۸م.
۱.۱۹ - تلاش امین برای زنده ماندندر این میان کسانی به امین اشاره کردند که با عدهای از سواران باقی مانده به سوی جزیره و شام بگریزد و امین پذیرفت، اما چون خبر به طاهر رسید، آن کسان را تهدید کرد و امین به ناچار از این کار چشم پوشید. در این میان طاهر و هرثمه برای دستیابی بر امین رقابتی داشتند و کسانی به امین پیشنهاد کردند تا برای آنکه جان به در بَرَد، خود را به هرثمه تسلیم کند. به هر حال این تدبیر نیز سودی نبخشید و سرانجام، گروهی از سپاهیان طاهر بن حسین - که گویا ایرانی بودند، زیرا به فارسی سخن میگفتند - به واپسین جایی که امین پناه برده بود، یورش آوردند و سر از بدنش جدا ساختند. [۹۹]
عبدالله ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۳۸۵، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
[۱۰۰]
احمد یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۴۲، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
سر امین را بر باب الانبار بغداد آویختند و خلقی کثیر برای تماشای آن گرد آمدند و سپس آن را برای مأمون فرستادند. [۱۰۲]
احمد یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۴۱، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
[۱۰۴]
احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۸، ص۳۰۸، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
۱.۲۰ - استادان و فرزندان امینامین را به زیبارویی [۱۰۵]
عبدالملک ثعالبی، ثمار القلوب، ج۱، ص۱۸۸، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۵م.
و بلاغت و سخنوری ستودهاند [۱۰۶]
علی ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج۲، ص۵۶۲، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴م.
و استادانی چون احمر (ه م) و کسایی (د ۱۸۹ق) را از مؤدَّبان وی برشمردهاند. [۱۰۷]
محمد زبیدی، طبقات النحویین و اللغویین، ج۱، ص۱۳۴، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۷۳م.
[۱۰۸]
یوسف یغموری، نور القبس المختصر من المقتبس مرزبانی، ج۱، ص۲۸۳، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
از میان ۳ فرزند وی، موسی - که امین او را به ولایتعهدی برگزیده بود - پس از او در ۱۴ سالگی درگذشت، ابراهیم در کودکی از میان رفت و نسل امین از طریق عبدالله که شاعر نیز بود، ادامه یافت. [۱۱۰]
علی ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۲۴، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
از دوره خلافت امین سکههایی نیز در دست است. ۱.۲۱ - تصویر زندکی امین در منابع تاریخی تصویری که منابع از امین به دست میدهند، حاکی از آن است که وی در اتخاذ تصمیم قاطع و تدبیر درست ناتوان بود [۱۱۱]
علی مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۴۰۳، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۷۷ق/۱۹۵۸م.
و بیشتر اوقات را، حتی در مواقع حساس، به تفریح و سرگرمی اشتغال داشت. اشتغال او به لهو و لعب ، در برابر مأمون که چهرهای دینی از خود نشان میداد، در رویگردانی از وی مؤثر بوده، چنانکه این معانی در ابیاتی از یک شاعر بغدادی در آن عهد جلوه یافته است. [۱۱۴]
احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۸، ص۲۸۸، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۱۱۵]
احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۸، ص۲۹۸- ۲۹۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
ظاهراً امین یا اطرافیان او مانند فضل بن ربیع کوشیدند تا این تصویر نامطلوب را از ذهنها بزدایند، چنانکه دستور دادند تا شاعر مشهور ابونواس (ه م) را که از محبوبان امین بود و به فساد و تباهی اخلاقی شهرت داشت، به زندان افکندند. البته بعید نیست چنانکه برخی محققان گفتهاند، در پارهای از اینگونه روایات نیز به نفع مأمون، اغراق و مبالغه راه یافته باشد. [۱۱۷]
احمد فرید رفاعی، عصر المأمون، ج۱، ص۱۹۹، قاهره، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
۲ - فهرست منابع(۱) احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م. (۲) محمد ابن حبیب، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۲م. (۳) علی ابن حزم، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. (۴) ابن خلکان، وفیات. (۵) عبدالله ابن قتیبه، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م. (۶) علی ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۹۶۴م. (۷) محمد ازرقی، اخبار مکة، به کوشش رشدی صالح ملحس، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. (۸) یعقوب بسوی، المعرفة و التاریخ، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م. (۹) احمد بلاذری، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸م. (۱۰) عبدالملک ثعالبی، ثمار القلوب، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۵م. (۱۱) محمد جهشیاری، الوزراء و الکتّاب، به کوشش عبدالحمید احمد حنفی، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م. (۱۲) علیخطیب بغدادی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۵۰ق. (۱۳) خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م. (۱۴) احمد دینوری، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م. (۱۵) احمد فرید رفاعی، عصر المأمون، قاهره، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م. (۱۶) محمد زبیدی، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۷۳م. (۱۷) عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران، ۱۳۳۶ش. (۱۸) طبری، تاریخ. (۱۹) عمر فروخ، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۹۸۵م. (۲۰) علی مسعودی، مروج الذهب، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۷۷ق/۱۹۵۸م. (۲۱) احمد یعقوبی، تاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م. (۲۲) یوسف یغموری، نور القبس المختصر من المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م. ۳ - پانویس
۴ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «امین»، ج۱۰، ص۳۹۹۹. ردههای این صفحه : تاریخ خلفا | خلفای عباسی
|